آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان
paez مراپیداکن مادر
کوچکتر که بودم گاهی دستهایم از دستانت رها میشدند و من در ازدحامی از ادمها گم میشدم گریه میکردم که زودتر مرا بیابی همه مهربان بودند همه دوستم داشتند ... اینک بزرگ شده ام گاه و بیگاه گریه میکنم که باز هم در میان ازدحام ادمها گم شوم نه درون ازدحام تنهایی ام دلم برای گم شدنهای کودکی تنگ شده مادر اینجا گم که میشوی کسی دنبالت نمیگردد حتی برای گم شدن هم باید کودک بود یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : yaya
به یادداشته باش.................
مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خودمحورند ولی آنان را ببخش... اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ولی مهربان باش.. اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند ولی شریف و درستکار باش. نیکی های امروزت را فراموش میکنند ولی نیکوکار باش.بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد و در نهایت میبینی هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم...
جمعه 22 فروردين 1393برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : yaya
هم از سکوت گریزان ، هم از صدا بیزار چنین چرا دلتنگم ، چنین چرا بیزار
زمین از آمدن برف تازه خشنود است من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار
اگرچه می گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر ، من از شما بیزار
به مسجد آمدم و نا امید برگشتم
دل از مشاهده تلخی ریا بیزار
صدای قاری و گلدسته های پژمرده
اذان مرده و دلهای از خدا بیزار
به خانه ام بروم؟!خانه از سکوت پر است
سکوت می کند از زندگی مرا بیزار
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, :: 20:51 :: نويسنده : yaya
ای زندگی بردار دست از امتحانم
دو شنبه 11 فروردين 1393برچسب:, :: 16:8 :: نويسنده : yaya
|