آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان
paez مراپیداکن مادر
کوچکتر که بودم گاهی دستهایم از دستانت رها میشدند و من در ازدحامی از ادمها گم میشدم گریه میکردم که زودتر مرا بیابی همه مهربان بودند همه دوستم داشتند ... اینک بزرگ شده ام گاه و بیگاه گریه میکنم که باز هم در میان ازدحام ادمها گم شوم نه درون ازدحام تنهایی ام دلم برای گم شدنهای کودکی تنگ شده مادر اینجا گم که میشوی کسی دنبالت نمیگردد حتی برای گم شدن هم باید کودک بود نظرات شما عزیزان: یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : yaya
|